دخترگل من و بابایی

وبلاگ نو

سلام عزیزدل مامانی بالاخره بعد این همه مدت دل و زدم به دریا و اومدم وبلاگتو ساختم ..دخترگلم خیلی وقت بود میخواستم بیام تنبلیم میشد  ..دیگه از امروز یه وبلاگ داری که میخوایم باهم خاطرات روزانه مونو توش بنویسیم ..الان که مامانی داره مینویسه شما 31 هفته اته ...الهی قربونت برم که اینقدر ماشالله شیطونی ..دیشب همش موقعی که مامانی میخواست بخوابه شیطونی کردی ..یه چند روزیه که وقتی رو پهلوی راست میخوابم درد میگیره و به پهلوی چپ هم که میخوابم شما همش ورجه وورجه میکنی ..حس میکنم اون زیر گیر میکنی هههه..دیروز یه کمی مامانی ناراحت شده بود همش بی تابی کردی و تکون خوردی ..اینقدر ترسیدم که نگو ..کلی باهات حرف زدم و گفتم دخمل گل مامان یه موقع...
9 مهر 1393